دربارۀ کتاب: خاطرات محمود نجیمی از عملیات فتحالمبین و بیتالمقدس است. محمود نجیمی نوجوان بود که به جبهه رفت. سال ۱۳۶۰ وقتی در کلاس اول راهنمایی تحصیل میکرد، خودش را به خاکریزها و سنگرهای دفاع از انقلاب اسلامی و کشورش رساند و همانجا ماندگار شد؛ مثل خیلیهای دیگر که رفتند و ماندند و در جبهههای جنگ با خاکوخون و تیروترکش اُنس گرفتند و بزرگ شدند. محمود در هفده عملیات بزرگ دفاع مقدس شرکت کرد و بیش از پنجشش بار مجروح شد، که هنوز آثار آن را بر بدن خود دارد. این کتاب برگرفته از دستنوشتههای محمود از هفده عملیات سرنوشتساز دفاع مقدس است، که بیشتر آن اولین بار در جبهههای جنگ نوشته شده است. بعدها این نوشتهها با کمک همرزمانش ـ عباس محمدی، محسن همتیان، عباس پیرمرادیان، منصور بناییزاده، و سرهنگ پاسدار علی خلیلی ـ کاملتر شد.
بخشی از کتاب: کل شهر را میشد از بالای قلعه نگاه کرد. در داخل این قلعه چند نفر از نیروهای دیدهبانی توپخانه حضور داشتند که به ما اجازۀ ورود ندادند، بنابراین قدمزنان به مقر اعزام نیرو برگشتیم. هنوز در حالوهوای زیارت و گشتن شهر بودم که ناگهان صدای سوت و انفجار مهیبی زمین را لرزاند. همه زمینگیر شدیم. انفجار بسیار وحشتناکی بود، اولین گلولۀ توپی بود که در آن چند روز نزدیک ساختمان اعزام نیرو منفجر شد. تابهحال چنین انفجاری ندیده بودم. فقط گاهی در فیلمهای سینمایی جنگی آلمانی مشابه آن را دیده بودم. آن هم نه به آن شدت. بدنم مثل بید به لرزه افتاد و قدرت و تسلط بیانم را ازدستدادم. هراسان اطرافم را نگاه میکردم و میگفتم: «خدایا چه شده؟! چه بود؟!» بیاختیار خودم را سریع به داخل ساختمان رساندم و در گوشهای از سالنپذیرایی، که تاریکتر از بقیۀ جاها بود پنهان شدم تا کسی مرا در این حالت نبیند. نگرانی من این بود که مبادا مرا به اصفهان برگردانند.
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.