عنوان نان سمون و پنیر فرانسوی، از نام اوّلین غذایی که آزادۀ سرفراز، خسرو نظری در دورۀ اسارت در عراق خورده، گرفته شده و این کتاب روایت مستند زندگی ایشان است. فرازوفرود زندگی از کودکی تا جنگ تحمیلی عراق علیه ایران و دوران اسارت اوست. در بخشی از مقدّمه به زبان راوی میگوید: «آن زمان 14 سال بیشتر نداشتم و جنگ برای من به مثابه برداشتن چوب و باز کردن یک میدان بود و حنجرههایی که آخرش با فحشهای آبدار خش برمیداشت. آخر دعوا هم یکی پیدا میشد و آشتی سر میگرفت، یا نهایتاً کار به ژاندارمری میکشید و با وساطت مأمورین یا قاضی دادگاه، دو طرف روی هم را میبوسیدند و زندگی از سر گرفته میشد. در حقیقت خشونت جنگ را آنقدر محدود میدیدم که از اثرات مخرب آن چیزی به ذهنم خطور نمیکرد.»
“همۀ عوامل عراقی بهاتفاق سرهنگ چسبیده بههم با کابل و شلاق داخل سلول ایستاده بودند. از فشردگی زیاد احساس خفگی میکردم. تعدادشان آنقدر زیاد بود که برای بالا آوردن دستها جای کافی نداشتند. دیوارهای پشتسرم و از روبهرو بوی گند دهانهایی که مثل سگهای هار منتظر اشارۀ صاحب خود بودند، سلول را شبیه باتلاقی کردهبود که لحظهبهلحظه در آن فرو میرفتم. توان ایستادن نداشتم و تلاش میکردم به هر سختی است سرپا بایستم. همانطور که سرهنگ مزاحم خیره و عصبانی چشم توی چشمم انداخته بود حرفش را زد و حنش آن را برایم ترجمه کرد.”
نقد و بررسیها
هیچ دیدگاهی برای این محصول نوشته نشده است.